۱۰ بهمن ۱۳۸۳، ۱۰:۲۷

مدير بنياد سينمايي فارابي در گفت و گو با "مهر" عنوان كرد:

مي خواهيم در سيستم نمايشي ديگر كشورها نفوذ كنيم

خبرگزاري "مهر" - گروه فرهنگ و هنر : گرفتن سهمي از بازار جهاني فيلم، مطلوب اهالي سينماي ايران است. سالها از اولين موفقيت هاي جشواره اي مي گذرد، اما هيچ نشانه اي از تداوم حركتي هدفمند جهت دراختيار گرفتن سهمي از بازارجهاني فيلم ديده نمي شود. با عليرضا رضا داد مدير بنياد سينمايي فارابي ، بازوي اجرايي معاونت سينمايي پيرامون اين كاستي و افق پيش روي سينماي ايران در بازار هاي جهاني گفت و گو كرده ايم .

وقتي موضوعي مسأله ما و شما است، چرا از صحبت‌كردن درباره آن دوري مي كنيد . چرا زمينه اين گفت‌وگو به موقع فراهم نمي‌شود؟

من از گفت ‌وگوي زياد پرهيز مي‌‌كنم. در اين مورد با رسانه‌هاي متعدد گفت‌وگو كرده‌ام، شايد شما دنبال نكرده باشيد؛ به اندازه‌ اي كه حرفي براي گفتن داشته‌ ايم حرف زده‌ايم. ممكن است تعدد مراكز توليد اطلاعات باعث شود امكان همكاري سريع را نداشته باشيم. بخشي از مطالب موردنظر را در جشنواره آسيا پاسيفيك طرح كردم. جريان‌هاي كلي و افق‌هاي ضروري را مطرح كرديم. يك مقدار هم به گرفتاري‌هاي‌مان مربوط مي‌شود، ولي عمده دليل اين بود كه وقتي حرفي براي گفتن نداريم سخن نگوييم و يا حرفي را كه زده‌‌ايم جايي تكرارش نكنيم.

البته هيچ گفت‌وگويي با موضوع مشخص بازار جهاني فيلم و سهم سينماي ايران از اين بازار انجام نداده‌ايد و احتمالاً در حاشيه گفت‌وگوها پيرامون موضع‌هاي ديگر به اين مسأله هم اشاره كرده‌ايد؟

بله، گفت‌وگو پيرامون سهم سينماي ايران از بازار جهاني فيلم مفصل و با موضوع اختصاصي نبوده است، بلكه به فراخور سؤال خبرنگار توضيحاتي داده‌ام. اين‌كه شما قصد انجام يك گزارش تحقيقي مفصل را داريد باعث شد بار ديگر براي مصاحبه حاضر شوم.

سينماي ايران در بخش جشنواره‌اي موفقيت‌هاي چشمگيري به‌ دست آورده، ولي از اين بستر به درستي استفاده نشده است. سال‌هاي سال از اولين موفقيت‌هاي جشنواره‌اي مي‌گذرد حتي سال‌ها از تسخير جشنواره‌هاي معتبر جهاني به واسطه محصولات سينماي ايران مي‌گذرد. آيا سينماي ايران پتانسيل كسب سهمي از اكران ديگر كشورها را ندارد؟ آيا اين پتانسيل‌ها به‌غير از عرصه سخنوري در عمل نيز مورد تحقيق و بررسي قرار گرفته‌اند؟

ابتدا بايد سينماي ايران را ترسيم كنيم بعد ببينيم درباره چه پديده‌اي صحبت مي‌كنيم. سينما يك پديده چند وجهي است. سينماي ايران مؤلفه‌هاي ويژه‌اي نسبت به ديگر كشورها دارد. در ميان آنچه در سينماي كشورمان توليد مي‌شود مي‌توانيم آثاري را پيدا كنيم كه با آن‌ها مي‌توانيم وارد حوزه زبان بين‌المللي شويم. در ميان توليدات سالانه سينماي ايران تعداد محدودي فيلم توليد مي‌شود كه مي‌تواند حيثيت ما را در دنيا حفظ يا مستمر كند. ولي وضعيت همه توليدات سينماي ما چنين نيست. اگر بپرسيد رويكرد كلي سينما ما همان رويكرد كلي سينماي جهان است كه بايد سهم قابل توجهي از سرمايه از طريق منابع خارج از كشور برگردد و لازمه اين امر پذيرش فيلم‌هاي ما در سينماي دنيا است، جواب من منفي است. استثناها را اگر كنار بگذاريم غالباً فيلم‌هايي از سوي بازار خارج از كشور مورد توجه قرار گرفته كه مخاطبان داخلي آن‌ها كم هستند. اين در سينما يك قاعده نيست. اگر فروش فيلم‌ها در جهان را در نظر بگيريد مي‌بينيد حتي فيلم‌هاي امريكايي درصدي از فروش خود را در كشور خود انجام مي‌دهند و درصد بيشتري را از بازار جهاني بدست مي‌آورند. با توجه به اين شرايط پاسخ اين است كه كليت سينماي ما هنوز به فرمول اقتصادي و الگوي استاندارد سينماي جهان نرسيده است.

تصور مي‌كنيد كدام ويژگي سينماي ايران مي‌تواند زمينه‌هاي حضور در بازار جهاني فيلم و يا جذب سهمي از فروش جهاني را مهيا كند؟

اگر پيشينه خودمان را در نظر بگيريم چند عنصر اساسي در فرهنگ‌مان داريم كه دستمايه‌هاي خوبي براي سينما هستند. اولي گرايش انساني، اخلاقي و اسلامي است كه به هم مرتبط است. اين ادبيات جديد فرهنگي است كه در سينماي بعد از انقلاب شروع شده. اين يكي از آن نقاط اتكاست و همان خلأاي است كه سينماي جهان با آن روبه‌رو است. به همين خاطر سرمايه‌اي قابل اتكاست.
دوم سابقه فرهنگي ماست. تصور دنيا از ايران كشوري است با تمدن ديرينه. تمدني كه براي همه شناخته شده است و توقع دارند ما با اين سرمايه با دنيا گفت‌وگو كنيم و وارد تعامل با جهان شويم.
سوم وضعيت موجود دنيا است. ما به لحاظ تاريخي از قديم، جغرافياي قابل توجهي داشته‌ايم. هميشه هم اين جغرافيا به دلايل مختلف مورد توجه دنيا بوده و هست. زماني به دليل اين‌كه مسير بازرگاني بوده. زماني منطقه سوق‌الجيشي سياسي و امروز به دلايل ديگر جغرافياي ما اهميت دارد. ما مي‌توانيم بر موج اين سه ويژگي سوار شويم و سينماي خودمان را به دنيا معرفي كنيم.
هر وقت اين سه عنصر در فيلمي جمع شده آن فيلم در دنيا مورد استقبال قرار گرفته است. هرگاه بخشي از جغرافيا يا آيين‌هاي جذابمان در فيلم وجود داشته ديديم موفقيت حاصل شده است. البته صنعت سينما و شهرت كارگردان هم در اين موفقيت مؤثر بوده است.

با توجه به اين‌كه مسلماً نمي‌توانيم در وهله اول چشم به بازارهاي جهاني كه غالباً تحت تسلط سينماي امريكا قرار دارد چشم بدوزيم به نظر شما كدام منطقه جغرافيايي مناسب‌ترين محل براي آغاز حضور سينماي ايران در اكران‌هاي خارجي است؟

شايد قبل از اين‌كه حرف‌هاي من در پاسخ به اين سؤال اظهارنظر محسوب شود دستمايه خوبي براي انجام تحقيق باشد. متأسفانه در كشور ما تحقيقات ضعيف است و تحقيقات در مورد سينما تقريباً صفر است. بازارهاي دنيا و نسبت آن با سينماي ايران هنوز براي سينماگران ما ناشناخته است و طبقه‌بندي نشده است. لازم است تحقيق خوبي در مورد آن انجام شود. درحال حاضر نمي‌دانيم مثلاً تماشاگر مكزيكي چه ذهنيتي از ايران دارد كه بتوانيم براساس آن، تصوير متفاوت از ديگر مخاطبان دنيا براي او فراهم كنيم. همين‌طور از تصوير ذهني مخاطب سينماي ايران در امريكا، آلمان يا يونان و... مطلع نيستيم. منظورم اطلاعي متكي بر پژوهش است. حتي ما پخش‌كننده حرفه‌اي بين‌المللي هم نداريم. قصد جسارت به كسي حتي خود فارابي را ندارم اما به‌هرحال نقاط ضعفمان را اگر خوب بازشناسي نكنيم نمي‌توانيم موفق بشويم در اين دو دهه ما چند حوزه و زمينه را تجربه كرديم در اروپا كمابيش يك شناختي از سينماي ما پيدا شده و گرايش به يك سليقه‌اي از سينماي ما تقريباً عادت شده است. حداقل تصوري از سينماي ايران در ذهن دارند.

اين همان پيكره سينماي جشنواره‌اي ايران است ولي آن‌ها هم از واقعيت سينماي ايران و از بخش‌هاي مخاطب‌پسند آن بي‌اطلاعند، اين‌طور نيست؟

بله فقط هم پيكره جشنواره‌اي و هنري سينماي ايران را مي‌شناسند. آنچه آن‌ها مي‌پسندند غالباً چيزي است كه كمتر اينجا مي‌پسندند. بگذريم از فيلم‌هايي مثل «بچه‌هاي آسمان» و «رنگ خدا» كه توانسته يك هم‌آوايي را ميان مخاطب ايراني و مخاطبان جهاني ايجاد كند ولي غالباً فيلم‌هاي آوانگارد و يا به تعبير امروزي سينماي مخاطب خاص بيشتر مورد توجه قرار مي‌‌گيرد. واقعيت اين است كه ابتدا بايد تحقيق مفصلي انجام شود تا ما بدانيم در هر گوشه جغرافيا، سينماي ما با كدام معني و مفهوم مورد توجه قرار گرفته است.

گاهي اوقات آنچه مخاطبان خارجي مي‌پسندند با آنچه ما تصور مي‌كنيم سليقه آن‌ها است تفاوت دارد. چه تلاشي براي كسب شناخت دقيق از سليقه مخاطب خارجي شده است؟

چهار فيلم سينماي ايران انتخاب جشنواره فيلم قاهره امسال بود كه با آنچه تصور مي رود تفاوت دارد؛ «جنايت»، «ميهمان مامان»، «ديوانه از قفس پريد»، در اين ميان فيلم «داستان ناتمام» فيلم حسن يكتاپناه تنها فيلم مخاطب خاص است. اين نشان مي‌دهد نگاه مخاطب مصري نگاه مخاطب خاص منطبق بر تعريف ما يا سليقه اروپايي نيست. آن‌ها احتمالاً براساس رويكرد مخاطب خودشان فيلم‌ها را انتخاب كرده‌اند. سينماي مصر هم سينمايي اجتماعي است. فيلم‌هاي منتخب فيلم‌هايي است كه در سينماي آن‌ها نيز مورد توجه است. سلايق مخاطب هر كشور با كشور ديگر تفاوت دارد. در هر كشوري اگر گروه‌هاي اجتماعي متفاوت مخاطبان را شناسايي كنيم و مورد خطاب قرار دهيم ممكن است نتايج ديگري بدست بيايد. يكي از مشكلات سينماي ايران اين است كه سينماي ما هنوز هدف‌گذاري درستي از شناخت مخاطبان خود در دنيا پيدا نكرده است. هر فيلمي ممكن است در گوشه‌اي از دنيا مخاطباني داشته باشد كه ما هنوز آن‌ها را شناسايي نكرده‌ايم. اين هدف‌گذاري نياز به تحقيق كاملي دارد و البته بخشي از آن هم وابسته به تجربه است.

بنياد سينمايي فارابي براي تأمين نياز امروز سينماي ايران به بازارهاي جهاني چه اقدامي كرده است؟

در گذشته بيشترين اتكا براي عرضه جهاني فيلم به عملياتي بود كه در فارابي انجام مي‌شد. توانمندي فارابي براي چند فيلم بخصوص و چند كشور بخصوص مناسب بود. يعني براي آغاز جريان پخش بين‌المللي فيلم مناسب بود ولي بعداً هم فيلم‌ها زياد شد، هم مخاطبان ما متفاوت شدند و هم متقاضيان ما افزايش پيدا كرده‌اند. امروز از طريق فارابي مي‌توانيم در 10 تا 15 جشنواره جهاني حضور داشته باشيم. اين روزها تلاش مي‌كنيم در جشنواره‌هايي كه قبلاً حضور نداشتيم حضور پيدا كنيم، چون اين جشنواره‌ها براي ما بازارهاي جديد هستند. اين همان مسأله‌اي است كه طي يك‌سال قبل تلاش كرديم در دستور كار معاونت بين‌الملل ما قرار گيرد. كشف و بازاريابي بازارهاي جهاني جزو مأموريت‌هايي است كه بايد اتفاق بيافتد. در بخش دولتي نمي‌توان به همه اين اهداف رسيد. ما راه‌حلي جز ايجاد بخش خصوصي و حمايت از آن نداريم.

براي تأمين اين نياز چه بايد كرد؟

سناريويي كه از سال قبل در معاونت اتفاق افتاد اين بود كه براي رفع اين مشكلات و رسيدن به الگوي مناسب بايد بخش خصوصي متخصص و منحصراً فعال در اين حوزه را طراحي كنيم. تحقيقات انجام شد و آيين‌نامه آن تنظيم شد. ما بايد از اين به بعد رويكردمان را به حمايت از بخش خصوصي تبديل كنيم و از بخش خصوصي بخواهيم مخاطبان جديد پيدا كند. كاري كه در بخش توليد داخلي اتفاق افتاد. يك زماني فارابي ممكن بود مستقيماً يا با مشاركت مؤثر سالانه 20 فيلم توليد كند. امروز فارابي با حداقل حمايت‌هاي خودش كاري مي‌كند كه فيلم‌هاي بسياري توليد شود. لازم است همين رويكرد آرام‌آرام در توزيع بين‌الملل اتفاق بيافتد.

امروز تقاضاي جهاني درحدي هست كه عرصه مناسب حضور و رقابت شركت‌هاي پخش فيلم ايراني را فراهم كند؟

در سال گذشته از جشنواره‌ها، سفارتخانه‌ها، رايزنان فرهنگي كشورهاي بسياري تقاضاي شركت در جشنواره داشتيم كه به هيچ‌وجه نمي‌توانستيم پاسخگوي آن‌ها باشيم. سينماي ايران مجموعه افتخاراتي دارد، اين افتخارات را بايد به عنوان سرمايه اصلي تلقي كنيم. شعار ما بايد تغيير كند: «سرمايه ما اعتبار ماست» بايد بتوانيم روي قاليچه اين مجموعه افتخارات سوار شويم و به همه مقصدها پرواز كنيم.

اما در شرايط فعلي حضور بخش خصوصي به دليل عدم امنيت و سياست‌گذاري متغير دولتي غيرممكن است. آيا كسي حاضر مي‌شود در اين عرصه نامطمئن سرمايه‌گذاري كند؟

ابتداي كار سخت است ولي بعداً هم بخش خصوصي ايجاد مي‌شود و هم امكان پيدا مي‌كند. اگر اين موانع باعث مي‌شد فارابي در مورد توليد هم از ايجاد بخش خصوصي پرهيز كند الان يك توليد نامناسب داشتيم. ولي امروز با يك حمايت كم از طريق بنياد و اين‌كه بنياد توانسته روي زيرساخت‌ها سرمايه‌گذاري كند توليد به شكل نسبتاً مناسبي از اين جهت اتفاق مي‌افتد.

اتفاقاً براساس همان دلايلي كه عنوان شد امروز توليد نيز در سينماي ايران پر اشكال است. ساختاري مريض و نامناسب دارد. تنها مي‌توانيم بگوييم توليد اتفاق مي‌افتد. اين‌طور نيست؟

قبول دارم ولي بالاخره بهتر از اين است كه سينما كاملاً دولتي باشد. بايد ببينيم با همه مشكلات و گرفتاري‌ها حمايت از بخش خصوصي بهتر است يا كنار زدن آن و يا سفارش توليد دادن به بخش خصوصي. قطعاً همه مي‌گويند حمايت. حمايت كه باشد بخش خصوصي دلش براي اكران و پخش فيلم مي‌سوزد. بيشتر گرفتاري فيلم‌هايي كه به اكران نمي‌رسند اين است كه با بودجه دولتي توليد شده‌اند و تهيه‌كننده دولتي دارند. نقطه پايان مأموريت بخش دولتي اين است كه فيلمي توليد و تحويل شود. ولي در بخش خصوصي نمايش نقطه پايان است نه تحويل به آرشيو.

در بخش خصوصي هم به دليل ساختار مريض توليد، تهيه‌كننده خصوصي در مرحله توليد فيلم منفعت مي‌برد و ديگر دغدغه اكران ندارد. معلوم نيست اين چه نوع توليدي است كه به عرضه بي‌نياز است. نظر ديگري داريد؟

همه توليدات اين‌طور نيست.

اغلب توليدات اين‌طور است و اين همان ايرادي است كه باعث مي‌شود پخش سينماي ايران نيز كهنه، فرسوده و پر اشكال بماند. وقتي پخش فيلم در داخل كشور رشد نكند حضور در عرصه‌هاي بين‌المللي پخش فيلم نيز دور از دسترس مي‌نمايد.

اگر اين‌طور بود كه سالي شش ميليارد درآمد اكران در سينما بدست نمي‌آمد. اين رقم نشان مي‌دهد يك جايي پيگيري كرده تا اين اتفاق بيافتد و اگر كاري كنيم كه از 100 فيلم توليدي سال به جاي چهل فيلم كه بخش خصوصي مشاركت مؤثر دارد هشتاد فيلم با مشاركت مؤثر بخش خصوصي توليد شود قصه باز هم به‌طور اساسي فرق خواهد كرد.

اما با توجه به حجم توليد در سينماي ايران اين رقم مناسبي نيست. چون از سوي تهيه‌كنندگان اغلب آثار پيگيري منطقي صورت نمي‌گيرد و از نظر آن‌ها اكران امري مهم تلقي نمي‌شود. اين‌طور نيست؟

بنابراين ما و شما اتفاق نظر داريم كه اول بايد بخش خصوصي متخصص ايجاد شود و بعد از آن حمايت شود.

حالا در شرايط موجود اگر امروز فيلمي داشته باشيم كه تصادفاً قابليت اكران جهاني داشته باشد يا حداقل مورد توجه بازار منطقه‌اي باشد آيا سيستم و مسيري هست كه اين عرضه را تجربه كرده باشد و براساس منافع خود فيلم توليد شده را در سطح كشورهاي خارجي به خوبي توزيع كند؟

يك بيماري ديگر سينماي ايران اين است كه توليد از اراده توليدكننده آغاز مي‌شود نه از اراده پخش‌كننده. در دنيا براساس روش منطقي توليد اول چاله را مي‌كنند ولي ما در اينجا اول منار را مي‌دزديدم. در يك ساختار درست كسي كه مي‌خواهد توليد كند اول به پخش فكر مي‌كند. به همين خاطر كمپاني‌هاي بزرگ سينمايي زنجيره‌هاي گسترده توزيع و نمايش دارند و براساس آن زنجيره پخش‌كنندگان هر فيلم از ابتداي توليد مشخص مي‌شوند. ما اينجا فيلم را توليد مي‌كنيم، در جشنواره نمايش مي‌دهيم و بعد به فكر پخش‌كننده مي‌افتيم. اين الگوي استاندارد توليد نيست. الگوي روش‌مند و منطقي توليد اين است كه وقتي مي‌خواهيم به عنوان فيلمنامه‌نويس يا كارگرداني كه فيلمنامه در اختيار دارد وارد دفتر يك تهيه‌كننده بشويم اولين چيزي كه تهيه‌كننده به آن فكر مي‌كند اين است كه چه كسي مي‌تواند توزيع‌كننده فيلم موردنظر باشد. درحالي‌كه تهيه‌كننده ما به اين فكر نمي‌كند. اگر طبق الگوي درست در لحظه خلق ايده و برنامه‌ريزي براي توليد به پخش فكر كند فيلمي كه قرار است ساخته شود از همان روز اول زمان و نوع پخش آن مشخص است.
در بازارهاي جهاني فيلمي كه پنج دقيقه از آن فيلمبرداري شده به عنوان فيلم آماده عرضه، معرفي مي‌شود. فيلمي كه يك‌سال‌ونيم بعد در دسترس قرار مي‌گيرد. قرارداد توزيع و فروش فيلم را از يك‌سال‌ونيم پيش از پايان توليد مي‌بندند. اين يك سيستم حرفه‌اي است. متأسفانه ما اين سيستم را نداريم. فعاليت‌هايي بايد انجام شود كه ما را در سيستم توليد هم منضبط كند. اگر اين اتفاق بيافتد سؤال شما از ابتدا پاسخ داده مي‌شود.
من بارها در عقد قراردادهاي سينمايي مشترك با كشورهاي ديگر حضور داشتم و طرف مذاكره بودم. هنگام مذاكره سيستم حرفه‌اي توليد كشور مقابل مي‌گفت زماني كه سي درصد توليد سپري مي‌شود اولين درآمدهاي فروش فيلم به دست مي‌آيد و براي ادامه توليد هزينه مي‌شود. در دنيا كسي نمي‌آيد صددرصد هزينه توليد را تأمين كند و بعد ببيند براي پخش آن چه كند. از همان روز اول كه زلف توليدكننده به يك اثري گره مي‌خورد، زلف پخش‌كننده هم به آن گره مي‌خورد. بازاريابي و تبليغات يك فيلم از همان روز آغاز مي‌شود. اما ما فيلمي را توليد مي‌كنيم و بعد مي‌پرسيم كدام پخش‌كننده هست كه فيلم ما را به‌طور مناسب پخش كند. پاسخ دادن به اين سؤال در چنين شرايطي سخت مي‌شود. اين تغييرات بايد آرام‌آرام صورت بگيرد. در شرايط فعلي فيلم‌هايي كه اين‌گونه توليد مي‌شوند و خوب هم پخش مي‌شوند، نگراني بازگشت مالي هم ندارند چون بازارهاي خود را پيشاپيش پيدا كرده‌اند. ولي امروز در سينماي ايران بخش خصوصي فكر مي‌كند بهتر است با منابع غيرشخصي فيلم توليد كند و بعداً به پخش آن فكر كند.

ما كه الان چنين سيستمي را نداريم اما فيلم‌هايي توليد مي‌شوند كه همان نشانه‌ها و ويژگي‌هايي كه گفتيد را دارند. اين اتفاق آگاهانه يا ناآگاهانه مي‌افتد ولي نه بخش خصوصي و نه بخش دولتي براي عرضه آن كاري نمي‌كند. بسياري از اين فيلم‌ها در فارابي يا سيمافيلم توليد شده است و همه موارد ذكر شده را به عنوان ويژگي در خود دارد. منافع مالي آن نيز به سيستم دولتي بازمي‌گردد و منافع معنوي بسياري را براي كشورمان تأمين مي‌كنند. حتي به نظر مي‌رسد بيشترين همت براي عرضه جشنواره‌‌اي و اكران جهاني اين فيلم‌ها صورت گيرد درحالي‌كه هيچ اقدامي صورت نگرفته است. همه مخاطبان هم مي‌گويند فيلم خوب است. در برخي موارد مسؤولان جشنواره‌هاي خارجي هم به دنبال آن‌ها هستند. از فيلم تعريف مي‌كنند و برايش دعوت‌نامه حضور مي‌فرستند. ولي هيچ حضوري رخ نمي‌دهد. به عنوان مثال فيلم زشت و زيبا حتي در افغانستان كه جغرافياي وقوع داستان آن است به نمايش در نمي‌آيد. در منطقه خاورميانه و كشورهاي فارسي‌زبان كه مي‌توانند مخاطبان جدي سينماي ايران محسوب شوند هم عرضه نمي‌شود. فيلم‌هايي هستند كه براي مخاطبان جهاني جذاب است ولي براساس سلايق سياست‌گذاران داخلي حتي عرضه هم نمي‌شوند. مثل فيلم‌هايي كه اشاره كرديد و فيلمي مثل آژانس شيشه‌اي كه ايدئولوژي، جهانبيني، تفكر، علايق و دلمشغولي‌هاي زمان خود را به تصوير مي‌كشد و ساختاري مقبول دارد ولي هرگز عرضه بين‌المللي ندارد. بدتر اين‌كه بسياري از كارگردانان تأثيرگذار و جريان‌ساز سينماي ايران حتي به مخاطب جهاني معرفي هم نشده‌اند. در سال‌هاي ابتدايي دهه هفتاد عرضه بين‌المللي فيلم به كشورهاي همسايه درحد تجربه اتفاق افتاد كه البته تداوم پيدا نكرد. با اين همه شما معتقديد در شرايط فعلي منتظر شويم سينماي ايران به يك ساختار صنعتي برسد كه اين ساختار وابسته است به شكل‌گيري تعاريف حرفه‌اي توليد و توزيع حرفه‌اي و از برآيند اين موارد ارتباط جهاني درست ايجاد شود. اما سؤال اين است كه در شرايط فعلي هيچ اقدام مؤثري نمي‌‌توان انجام داد؟ وقتي رودخانه در دسترس نيست نمي‌شود آب باريكه‌اي براي سينما دست و پا كرد؟

يك مسير اصولي منطقي و حرفه‌اي جهاني وجود دارد كه بايد آرام‌آرام به آن برسيم. يعني هدف‌گذاري را درست انجام بدهيم بعد ببينيم درحال حاضر چه وضعيتي داريم و براي رسيدن به وضعيت هدف‌گذاري شده چه بايد بكنيم. تكليف مسير منطقي كه روشن است، شرايط موجود نيز وضعيتي روشن دارد.
در تأييد نظر شما مثالي مي‌زنم تا بگويم فيلم‌هايي كه از سينماي ايران مي‌تواند مورد توجه قرار گيرد از يك جنس مشترك برخوردار نيستند؛ آقاي ماجدي سفير ايران در ژاپن مي‌خواستند جشنواره فيلم‌هاي ايراني را برگزار كند. در ژاپن چهار كارگردان ايراني شناخته شده هستند ما پيشنهاد كرديم به اين نام‌هاي شناخته شده چند نام آشنا در ايران و ناشناس در ژاپن را اضافه كنيد تا ما هم تجربه‌اي در اين زمينه بكنيم. فيلم «ارتفاع پست» حاتمي‌كيا يكي از آثاري بود كه بيشترين استقبال از آن شد. بعد فيلم «سفر به چزابه» آقاي ملاقلي‌پور و بعد فيلم «سرب» آقاي كيميايي. درحالي‌كه گفته مي‌شود آقاي كيميايي فيلمساز بومي و ايراني است ولي اين فيلم مورد توجه قرار مي‌گيرد. فيلم عينك دودي نيز به شدت مورد استقبال قرار گرفت. با تأييد نظر شما تأكيد مي‌كنم همان‌طور كه در داخل كشور تنوع مخاطب داريم، در خارج از كشور نيز چنين تنوعي وجود دارد. مهم اين است كه بتوانيم اين‌ها را به درستي معرفي و مخاطبانمان را در كشورها به درستي شناسايي كنيم.
ولي اين‌كه چه بايد بكنيم كه به وضعيت مطلوب برسيم به نظرم تصويب آيين‌نامه پخش‌كنندگان تخصصي بين‌المللي، تشكيل اتحاديه آن و حمايت از اين اتحاديه اقداماتي است كه براي رسيدن به هدف در دست اقدام داريم.
معناي اين حرف اين نيست كه اقداماتي كه درحال حاضر قابل انجام است، انجام ندهيم ولي بالاخره بايد از يك جا شروع كنيم و آنجا به نظر مي‌رسد مشاركت دادن جدي بخش خصوصي است.

كمپاني‌هاي بزرگ جهان براي تكميل حلقه توليد و پخش فيلم راه‌حل‌هايي مثل خريد و در اختيار گرفتن سالن سينما را پيش گرفتند. اين روش با حمايت دولتي قابل اجرا نيست؟ حداقل در كشورهاي همسايه كه هزينه تأمين سالن در آن چندان زياد نيست نمي‌تواند كارآمد باشد؟

فكر مي‌كنم كمپاني‌‌هاي بزرگ حلقه نمايشي را در كشور خودشان تكميل كرده‌اند و بعد سالن‌هاي سينماي دنيا را در اختيار گرفته‌اند. ما هنوز در كشور خودمان مشكل حلقه‌هاي نمايشي را داريم. شايد 20 سال آينده بتوانيم اين‌گونه در مورد سينماي خودمان بحث كنيم. قاعدتاً اگر سينماداري در داخل كشور به صرفه نيست سرمايه‌‌گذاري در خارج از كشور معلوم نيست به نفع چه كسي تمام مي‌شود. فرض كنيد آقاي گلچين يك ايراني است كه زنجيره‌اي از سينماها را در دبي در اختيار دارد ولي سينماي ايران سهمي از اين امكان ندارد. درعين‌حال هركس در داخل كشور بخواهد فيلم مناسب را با كيفيت خوب و در مكان مناسب ببيند مشكل دسترسي دارد. ابتدا بايد اين نياز تأمين شود بعد برويم درآمدهاي حاصل از اين روند را در كشورهاي ديگر به نفع سينماي ايران سرمايه‌گذاري كنيم. من البته در اين‌باره به سرمايه‌گذاري مشترك معتقدم.

گفتيد خيلي از فيلم‌هايي كه ما تصورش را نمي‌كنيم در كشورهاي همسايه مورد توجه قرار گرفته است. از اين دست فيلم‌ها بسيار داريم. مثلاً الان در كشور افغانستان كه تقريباً مشكل زبان را با فيلم‌هاي ايراني ندارد و دولتش حمايت‌هاي جدي از سرمايه‌گذاري مي‌كند مي‌توانيم سالن سينما اختيار كنيم. در اين سالن‌‌ها فيلم‌هاي نديده سال‌هاي گذشته سينماي ايران را كه تهيه‌كنندگان آن‌ها نيز چشمداشت مالي چنداني ندارند مي‌توان به نمايش گذاشت. تا علاوه بر كسب آگاهي از سليقه مخاطب افغان يا تاجيك و... با كمترين سرمايه‌‌گذاري نتايجي عملي بدست آيد. در كشورهايي مثل تاجيكستان اين اقدام سهل‌تر است. فيلم‌هاي حاتمي‌كيا، بني‌اعتماد و... با توجه به زبان بصري و مفاهيم موردنظر ظرفيت‌هاي نمايشي در كشورهاي ديگر را دارد. چرا از اين منظر به ماجرا نمي‌پردازيد؟

روش درست و برنامه ما نفوذ در سيستم نمايشي سينماي ديگر كشورهاست. اين اقدام هم با مشاركت در فروش فيلم ميسر مي‌شود. مواردي كه شما به آن اشاره مي‌فرماييد ظرفيت سينماي ماست بايد آن را به سيستم تبديل كنيم ما برويم با صاحب سالن وارد مذاكره بشويم، فيلممان را اكران كنيم و پنجاه درصد سود را به آن‌ها بدهيم. وارد سيستم اكران كشور موردنظر شويم و بگذاريم سليقه‌سازي اتفاق بيافتد و آن‌ها ما را بشناسند و سينماي ايران شناسايي شود. اگر امروز بدون اين‌كه خودمان را به درستي معرفي كنيم و مشتريان خودمان را بشناسيم اقدام به سالن‌سازي در كشوري مثل افغانستان كنيم آن هم توسط دولت معلوم نيست كار درستي انجام داده باشيم چون بعد از يك يا دو فيلم مجبور مي‌شويم فيلم‌هاي خارجي اكران كنيم. بعد منتظر شويم شش ماه بعد فيلمي مثل دوئل پيدا شود و آن را يك هفته نمايش دهيم. پس الان بهتر است با فيلم‌هايي كه مؤلفه‌هاي مناسب براي مخاطبان سينما در دنيا را دارد وارد سيستم اكران ديگر كشورها شويم. در يك سال اخير چند فيلم اين كار را كردند. براي ما در شرايط فعلي اين الگو مناسب‌تر از ساخت سالن است.

مقصود در اختيار گرفتن سالن است حالا به شكل خريد يا اجاره. مهم اين است كه فيلم‌ها براساس برنامه‌ريزي ايراني نمايش داده شود.

تفاوت در آن است كه سالن را براي اكران يك فيلم در اختيار بگيريم يا براي يك سال. هرچقدر ظرفيت نمايش وجود دارد. اگر يك پخش‌كننده‌اي رفت افغانستان و تحقيق كرد كه مي‌تواند يك سال سالني را تصرف كند و يك سال فيلم ايراني نمايش دهد حتماً بايد اين كار را بكند و ما حتماً از آن حمايت مي‌كنيم. ولي وقتي ديد مجموعه فيلم‌هايي كه مي‌توانيم در افغانستان نمايش دهيم پنج فيلم است و هر فيلم تنها امكان دو هفته اكران دارد درواقع 10 هفته اكران از اين طريق تأمين مي‌شود و 42 هفته ديگر مجبور است فيلم غير ايراني نمايش دهد. بهتر است اين كار را نكنيم و در شكلي منطقي وارد سيستم اكران هر كشور شويم.

سينماي ژاپن تقريباً روندي شبيه سينماي ايران طي كرده است. اما اين كشور امروز هاليوود را تسليم خود كرده و بزرگ‌ترين قدرت سينماي دنيا را وادار كرده آثاري سينمايي ژاپن را كپي‌برداري كند. ژاپن هم از تسخير بازارهاي جشنواره‌اي آغاز كرد ولي از اين امكان استفاده كرد و پا به بازار جهاني فيلم گذاشت. تجربه ژاپن قابل بررسي و الگوبرداري نيست؟

اطلاعات من در مورد سينماي ژاپن و آمار به من نشان مي‌دهد ژاپن بيش از 2000 سالن دارد. با توجه به پيشرفت تكنولوژيك ژاپن مي‌دانيم احتمالاً سالن بد ندارد. لذا اتفاق موردنظر ما در ژاپن افتاده. درآمدهاي ژاپن از اكران داخلي فيلم نشان مي‌دهد سهم قابل توجهي از مخاطب دارد. كتاب بررسي يك‌ساله سينماي ژاپن را مطالعه كنيد مي‌بينيد درآمد خيلي خوبي در ژاپن داشتند. فكر نمي‌كنم كشوري را پيدا كنيم كه مشكلات سينمايش را به صورت حرفه‌اي و استاندارد و نه به شكل مقطعي و استثنا در درون خودش حل نكرده باشد ولي در اكران جهاني حرفي براي گفتن داشته باشد. ضمن اين‌كه ژاپن سهم زيادي از اقتصاد سينماي دنيا ندارد و از قضا فيلم‌هاي خارجي خصوصاً امريكايي در ژاپن مخاطبان وسيع و درآمدي بسيار زياد دارد و اين پديده جديد تعاملي است ميان امريكا و ژاپن كه سودش هم به هر دو مي‌رسد.

در شرايط فعلي اتفاق نظري در مورد گرفتن سهمي از بازار جهاني فيلم در ميان مديران كشور وجود دارد؟

بله در مديريت سينما وجود دارد.

سينما فقط وابسته به تصميم مديريت كشور نيست و يك پديده چند وجهي است. سينما جايي به مديريت اقتصادي و جاي ديگر به امنيت ملي و... مربوط مي‌شود. آيا اجماعي در اين ميان وجود دارد؟

از سال گذشته كه آقاي حيدريان تشريف آوردند اين هدف جزو طراحي‌هاي اصولي بوده است. چند محور مبنا قرار گرفته است. اول: ما ناگزير از ورود به بازارهاي جهاني هستيم. دوم: راه‌حل ورود به بازارهاي جهاني در استانداردسازي ساختار سينمايي كشور است. يعني ما بايد وارد مقوله بهينه‌سازي زيرساخت‌هايمان شويم. ديگر بدون صداي دالبي ديجيتال نمي‌توانيد فيلمي توليد كنيد كه مورد توجه مخاطب ساير كشورها باشد. سوم: بايد بخش خصوصي را در اين زمينه فعال كنيم. بضاعت و بنيه بخش‌‌هاي دولتي كه در اين زمينه فعاليت مي‌كنند اين امكان را ندارند. اقتضا هم نمي‌كند بخش دولتي كه در اين زمينه فعاليت مي‌كنند اين امكان را ندارند. اقتضا هم نمي‌كند بخش دولتي با يك گروه هشت نفره جريان ورود به بازارهاي جهاني را تقويت كند پس بايد بخش خصوصي را وارد عرصه كنيد. بنابراين بخش خصوصي بايد ايجاد شود، تجربه كند و حمايت شود.
همچنين حمايت‌هاي بيرون از معاونت سينمايي براي توجه به فيلم به عنوان كالاي صادراتي و قابل صادرات جرياناتي است كه بيش از يك‌سال روي آن كار شده و سينما وارد حوزه كالاهاي صادراتي شده و از امتيازات صادرات بهره‌مند شده است.
بخشي از اين كارها انجام شده و بخشي درحال انجام است. تهيه آيين‌نامه تشكيل بخش‌هاي تخصصي يك‌سال وقت برد و آقاي مسجدجامعي آن را تصويب كردند. اين آيين‌نامه ابلاغ شده است. نيروهاي متخصص درخواست دادند، بررسي شدند و اجازه فعاليت تخصصي و انحصاري به آن‌ها داده شده است. اتحاديه‌اي تشكيل مي‌شود، ما قرارهايمان را با اتحاديه مي‌گذاريم و حمايت‌هايمان را مشخص و طبقه‌بندي مي‌كنيم.
اين اقداماتي است كه يك‌به‌يك انجام شده و درحال انجام است تا با توجه به موقعيت فعلي به نقطه مطلوب برسيم. اما مطلوب واقعي آن است كه چرخه پخش را در ابتداي توليد موردنظر قرار دهيم.

کد خبر 152382

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha